بررسی کاربرد دو اصل حق تعیین سرنوشت ملتها و حق حاکمیت ملی در سازمان ملل متحد ؛ مقایسه دو مورد کوزوو و اوستیای جنوبی

thesis
abstract

نقض حقوق بشر در استان کوزوو توسط دولت یوگسلاوی در دهه 90 قرن بیستم و در استان اوستیای جنوبی در سال 2008 توسط دولت گرجستان، سبب گردید تا این اقلیتها با تکیه بر اصل حق تعیین سرنوشت ملتها با دولت مرکزی خود دچار تنش و درگیری شوند. در مقابل دولت مرکزی یوگسلاوی و گرجستان نیز با تأکید بر اصل حق حاکمیت ملی خود درصدد سرکوب این اقلیتها برآمدند. شورای امنیت با صدور قطعنامه های 1160 ، 1199 ، 1203 و 1239 وضعیت بوجود آمده در کوزوو را محکوم نمود. مخالفت روسیه در شورای امنیت مانع از مداخله نظامی سازمان ملل در یوگسلاوی گشت و سبب گردید تا ناتو که مترصد فرصتی برای اثبات دلیل وجودی خود پس از جنگ سرد بود، بدون اخذ مجوز از شورای امنیت و به بهانه مداخله بشردوستانه برعلیه تمامیت ارضی یوگسلاوی توسل به زور نماید. قطعنامه 1244 شورای امنیت که در پایان درگیریهای ناتو و یوگسلاوی صادر گردیده بود ، اگرچه احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی یوگسلاوی را مورد تأکید قرار میداد، نقض حاکمیت ملی این کشور توسط ناتو را محکوم ننمود ولی در مقابل حق تعیین سرنوشت مردم کوزوو را مدنظر قرار داده، منطقه خودمختار کوزوو را تحت اداره سازمان ملل قرار داد. همه این موارد موجب تحدید و نقض حق حاکمیت ملی یوگسلاوی گردید. در بحران اوستیای جنوبی نیز، شورای امنیت با تشدید درگیریها میان نیروهای گرجی و اوستیایی و سپس گرجستان و روسیه اقدام به تشکیل جلسه اضطراری نمود اما باز هم منافع سیاسی روسیه که خود نیز در بحران درگیر بود، مانع از اتخاذ تصمیمات مقتضی از سوی این شورا گردید. روسیه برای کسب اقتدار مجدد بر خارج نزدیک خود ابتکار عمل را بدست گرفت و اجازه نداد که شورای امنیت با صدور قطعنامه ای تهاجم روسیه به گرجستان و نقض حاکمیت گرجستان را محکوم نماید یا در خصوص وضعیت اوستیای جنوبی سخنی به میان آورد.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

شورای امنیت سازمان ملل متحد و مسئله تعارض اصل حق تعیین سرنوشت ملت‌ها با اصل حق حاکمیت ملی: مورد کوزوو

دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی از مهمترین اصول بنیادین حاکم بر سازمان ملل متحد است که به طرق مختلف از جمله در منشور این سازمان (بند 2 از ماده 1، بندهای 1، 4 و 7 از ماده 2، بند 3 از ماده 55، مواد 73-74 و ماده 77)، میثاق حقوق بشر سال 1966 سازمان و قطعنامه‌های شورای امنیت (از جمله قطعنامه‌های 1514و 1803) آن مورد تصریح و تأکید قرار گرفته است. اما با گذشت زمان و بروز تحولاتی در عرصه بین‌المل...

full text

تحول حق تعیین سرنوشت در چارچوب ملل متحد

اصل تعیین سرنوشت یکی از اصول پایه حقوق بین‌الملل معاصر است. این اصل در ماده یک منشور و در زمره اهداف و مقاصد ملل متحد ذکر شده؛ منشور از حق تعیین سرنوشت به‌عنوان یکی از مبانی و پایه‌های روابط دوستانه و مسالمت‌آمیز بین دولتها و ملتها یاد کرده است. با این‌حال اصل مزبور فاقد آن استحکامی است که اصول دیگری همچون اصل عدم توسل به زور یا اصل برابری حاکمیتها یا اصل عدم مداخله از آن برخوردارند. موقعیت حقو...

full text

تناقض بین دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی در حقوق بین‌الملل (مطالعۀ موردی: بحران اوکراین و جدایی کریمه از آن کشور)

دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی از مهم‌ترین اصول بنیادین حاکم بر نظام جهانی است که از طرق مختلف از جمله منشور سازمان ملل متحد، میثاق حقوق بشر سال 1966سازمان و آرای دیوان بین‌المللی دادگستری تصریح شده است. با گذشت زمان و بروز تحولاتی در عرصۀ بین‌المللی تعارض میان دو اصل مذکور بیش ‌از پیش آشکار شده است. این موضوع که آیا گروهی از مردم که به‌سبب تعلقات زبانی، نژادی یا قومی از بقیۀ ساکنان یک ...

full text

اصل حق تعیین سرنوشت ملتها و مسئله فلسطین

اصل حق تعیین سرنوشت ملتها یکی از اصول اساسی حقوق بین الملل می باشد که در بسیاری از اسناد و منابع بین المللی ذکر گردیده است.

15 صفحه اول

ارتباط اصل حق تعیین سرنوشت با تجزیه‌طلبی و خودمختاری

اصل حق تعیین سرنوشت به‌عنوان یک حق بشری پایه و اساس سایر حقوق بشری را تشکیل می‌دهد که به‌موجب آن همة افراد و گروه‌های اجتماعی صرف‌نظر از قومیت، نژاد، جنس و مذهب می‌توانند امور خویش را در زمینه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دست گیرند. این حق یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردارند و شاید به همین علت است که در منشور ملل متحد در کنار ضرورت رعایت و احترام به حقوق ...

full text

حق حاکمیت و تعیین سرنوشت از منظر فقه سیاسی شیعه

فقه اسلامی بر خلاف برخی تصورات، دانشی تکلیف‎محور نیست و مباحث مربوط به حقوق شخصیه افراد، بخش مهمی از گفت‏وگوهای فقهی را به خود اختصاص داده است؛ لکن به نظر می‌رسد بحث از حقوق سیاسی افراد جامعه مانند حق حاکمیت سیاسی و تعیین سرنوشت که یکی از مهم‏ترین حقوق مشترکه نوعیه محسوب می‌شود، مسئله‌ای نسبتاً جدید در فقه سیاسی شیعه است که همراه با ورود اندیشه‌های مدرن به ساحت تفکر اسلامی مورد توجه واقع شده است...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) - قزوین - دانشکده علوم اجتماعی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023